نویسنده: سوزان هیمل‌ویت
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان

 

Exploitation
‏هرچند این اصطلاح می‌تواند برای اشاره به نحوه‌ی استفاده‌ی مردم از منابع طبیعی، اوضاع سیاسی یا استدلال‌های اخلاقی به کار رود، اما «استثمار» واژه‌ای است که اغلب به روابط میان مردم یا گروه‌ها مرتبط است، به‌این صورت که یک گروه یا فرد به لحاظ ساختاری در موقعیتی است که می‌تواند از دیگران بهره‌برداری کند. استثمار همیشه با اشاره‌هایی به ظلم و بی‌عدالتی همراه است؛ با این حال، مکاتب فکری مختلف دیدگاه‌های گوناگونی در این مورد دارند که‌این بهره‌کشی‌های غیرمنصفانه چیست و در کدام شرایط ساختاری رخ می‌دهد.
‏از نظر مارکسیسم، استثمار رابطه‌ای است میان طبقات. در هر جامعه‌ای که لازم نیست همه‌ی ساعات کار ‏موجود صرف تأمین نیازهای مستقیم مصرفی جمعیت شود، بر اساس تولید و کنترل ساعات کار اضافی طبقه‌های اجتماعی ایجاد می‌شود. یک طبقه «استثمار می‌شود» چون بیش از آنچه مصرف می‌کند تولید می‌کند، درحالیکه طبقه‌ی «استثمارگر» یا حاکم به واسطه‌ی کنترل تولید اضافی قدرت خود را حفظ می‌کند. شیوه‌های مختلف تولید و طبقه‌هایی که براساس هرکدام پدید می‌آید بر مبنای روش خاص استثمار در هریک تعریف می‌شود. بنابراین در مارکسیسم استثمار اساسی‌ترین رابطه‌ی هر دوره‌ی تاریخی است و طبقات بر مبنای آن تعریف می‌شوند.
‏در نظام سرمایه‌داری، استثمار پشت نقاب دروغین آزادی و برابری در فرایند مبادله پنهان می‌شود که در آن ظاهراً کارگران آزادانه توان کار یا نیروی کار خویش را به دستمزدی معادل ارزش کارشان می‌فروشند (Marx, 1867). ولی کارگران مورد استثمار قرار می‌گیرند چون ساعات کار روزانه طولانی‌تر از آن است که برای تولید دستمزدهای آن‌ها ضروری است و بقیه‌ی روز کاری آن‌ها صرف تولید اضافه‌ای می‌شود که سود کارفرمای سرمایه‌دار آنهاست. این وضع به دلیل دو لبه بودن آزادی مبادله پیش می‌آید؛ از آنجا که کارگران هیچگونه دسترسی دیگری به ا‏بزارهای تولید ندارند فقط آزادند یا قدرت کار خود را به کارفرما بفروشند یا آزادند که گرسنگی بکشند. با این حال در نظام سرمایه‌داری خود این رابطه مبادله نیست که استثمار می‌کند، چون به کارگران ارزش نیروی کارشان پرداخت می‌شود. بلکه استثمار در این واقعیت نهفته است که کارفرمایان با خرید نیروی کار کارگران می‌توانند از آن برای تولید بیش از مزدی که پرداخته‌اند استفاده کنند. در واقع انگیزه‌ی استخدام آن‌ها همین است، چون کارفرمایان بدون استثمار سودی کسب نمی‌کنند. بنابراین از نظر مارکس استثمار در فرایند تولید رخ می‌دهد و وضعیت همگانی کارگرانی است که به استخدام کارخانه‌ها و شرکت‌های سرمایه داری در می‌آیند.
‏در مقابل، در اقتصاد نوکلاسیک استثمار فقط هنگامی رخ می‌دهد که کارفرما به کارگر مبلغی کمتر از حاصل دریافتی نهایی، یا افزوده نهایی سود ناشی از اشتغال آن‌ها پرداخت کند. کارخانه یا شرکتی که در پی به حداکثر رساندن سود است کارگران را آنقدر به کار می‌گیرد تا بیشترین هزینه‌ی اشتغال آن‌ها معادل با کمترین عواید تولید آن‌ها شود. شرکتی که با رقابت در بازار کار مواجه باشد نمی‌تواند کنترلی بر دستمزدها داشته باشد، و به ‌این ترتیب کم‌ترین هزینه‌ی استخدام هر کارگر اضافی درست معادل دستمزد او خواهد شد و به حداکثر رساندن سود مستلزم این است که کارگران آنقدر تولید کنند که حامل دریافتی نهایی آن‌ها معادل با دستمزدشان باشد. بنابراین، استثمار به معنای نوکلاسیکی آن در شرایط کاملاً رقابتی، غیرممکن است (برای مثال نک. Gravelle and Rees, 1981, p. 382).
‏ولی شرکتی که برای خرید نیروی کار در بازار یکه‌تاز باشد خواهد توانست بر سطح دستمزدها تأثیر بگذارد؛ در اینصورت سطح به حداکثر رساندن سود ناشی از اشتغال به جایی خواهد رسید که کارگران با مزدهایی کمتر از حاصل دریافتی نهایی استخدام شوند و این به استثمار آن‌ها منجر می‌شود. بنابراین در اقتصاد نوکلاسیک استثمار وضع عمومی کلّ طبقه کارگر نیست بلکه مختص بعضی کارگران است که در استخدام شرکت‌های تک‌قطبی و یکه‌تاز در بازار خرید نیروی کار هستند. علاوه بر این، استثمار از ویژگی‌های شرایط خاص بازار است نه ویژگی روابط تولید سرمایه‌داری.
‏در سال‌های اخیرتر، مکتب مارکسیسم تحلیلی بعضی از روش‌های اقتصاد نوکلاسیک را به کارگرفته تا شرایط وقوع استثمار را بیشتر و بهتر معلوم کند. رومر (Roemer, 1988) نشان می‌دهد که استثمار مورد نظر مارکسیت‌ها نتیجه‌ی توزیع نابرابر منابع ترلیدی است و از روابط خاص تولید نشئت نمی‌گیرد. مقصود وی این است که مارکسیسم برای نقد بنیادی سرمایه‌داری باید به جای استثمار به نابرابری توجه کند. با این حال، منتقدان رومر (برای نمونه نک. Lebowitz, 1988) از این نتیجه‌گیری برای اثبات این نکته استفاده می‌کنند که در روش او تفاوت‌های ذاتی رهیافت‌های مارکسیستی و نوکلاسیک درک نشده است: چون در مارکسیسم استثمار به روابط تولید بستگی دارد و کاملاً به وجود دو طبقه‌ی اصلی در نظام سرمایه‌داری گره خورده، درحالی‌که در اقتصاد نوکلاسیک استثمار رابطه‌ای محتمل بین افراد است و به شرایط خاص بازار بستگی دارد.
‏اصطلاح استثمار در انوع و اقسام نقد‌های اجتماعی رادیکال نیز برای اشاره به روابط میان سایر گروه‌ها در جامعه به کار رفته است. مثلاً بعضی از فمینیست‌ها روابط بین مردان و زنان را استثماری می‌خوانند. این استثمار، ‏براساس تشابه مستقیم با مفهوم مارکسیستی، ممکن است چنین باشد که شوهرها، کارفرماها، یا حتی کلّ نظام سرمایه‌داری از زنان بهره‌کشی می‌کنند چون آن‌ها بیش از آن چه برای تأمین مصارف خودشان لازم است کار می‌کنند، یا به معنای مبهم‌تری ممکن است این استثمار در زمینه‌ی روابط جنسی یا تولید مثلی باشد.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول